دخترى 19 ساله‏ام و دانشجوى ترم
مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:مواظب باش:جنس مخالف:خطر, توسط اسماعیل بامری

دخترى 19 ساله‏ام و دانشجوى ترم اولكامپيوتر. مى‏خواهم كمى صادقانه با شماحرف بزنم. دلم نمى‏خواهد فكر كنيد دارماز خودم تعريف مى‏كنم.من تا قبل از ورودبه دانشگاه با هيچ پسرى ارتباطنداشته‏ام. اوايل كه مى‏خواستم بهدانشگاه بروم، از محيط آن كمىمى‏ترسيدم و بعد كم كم عادت كردم. دركلاس ما بچه‏هاى مختلفى هستند...؛ اوايلخيلى خوب مى‏گذشت و بنده هم هيچ قصدى درهيچ كدام از بچه‏ها نمى‏ ديدم؛ چونخودم در اقوام و فاميل از ماجراهاىدوست‏هاى خيابانى كاملاً خبر داشتم وهميشه مواظب بودم مبادا كارى كنم كهآبروى خودم و خانواده‏ام برود.... يك ماهكه از شروع كلاس‏هايمان گذشت، كم كم بابچه‏ها خو گرفتم و سلام و احوال پرسى باآن‏ها برايم عادى شد. در اين بين بادخترى دوست شدم كه او به راحتى با پسرهاسلام و عليك داشت.... مدتى بعد سلام كردنبه پسرها هم شروع شد. آن‏ها هم به ماسلام مى‏كردند. يك روز كه با دوستم ازدانشگاه بيرون مى‏رفتيم، صدايى از پشتسر، مرا جلب كرد. كسى من و دوستم را صدامى‏كرد. ايستاديم؛ نزديك آمد و گفت:خانم مى‏خواهم با شما حرفى بزنم. اولكمى عقب نشينى كردم؛ ولى بعد گفتم:بفرماييد. گفت: نمى‏ شود؛ بايد تنها باشما حرف بزنم. كمى از دوستم فاصله گرفتمو گفتم بفرماييد. گفت: ببخشيد؛ مدتى استشما را زير نظر دارم و از اخلاق شما خيلىخوشم آمده است. درباره شما كمى هم تحقيقكرده‏ام. اگر لطف كنيد، مدتى با هم دوستباشيم! حالم خيلى خراب شد. خيلى سريع بااو تندى كردم و بعد از آن حدود 3 ساعت فقطگريه مى‏كردم و افسوس مى‏خوردم كه اوچرا بايد اين حرف را به من بزند؛ مگر منچه كار كرده بودم. دوستم در راهدلدارى‏ام مى‏ داد و سعى مى‏ كرد آراممكند. من به دوستم گفتم: برو به او بگو؛خيلى احمقى كه از اين حرف‏ها مى‏زنى وپس از آن تصميم گرفتم با او حرف نزنم وقهر كنم...! هفته‏ها و ماه‏ها گذشت و منهنوز با او قهر بودم. ولى در تمام مدت بهفكر او و آن جمله‏اى بودم كه خيلى ازپسرها با آن دخترها را فريب مى‏دهند...دوستم چندين بار دفتر و جزوه‏هايش را بهاو داده بود و پيش من خيلى از او تعريفمى‏كرد. كم كم حس حسادت در من به وجودآمد و حسودى مى‏كردم كه دوستم با او حرفمى‏زند، ولى من نه! روزها بود كه دوستممى‏گفت: «فلانى آن جا است؛ برويم به اوسلام كنيم و...» من مى‏گفتم: نه خودت برو،من نمى‏آيم؛ و او مى‏رفت و.... امتحاناتپايان ترم تمام شد و من و او مجبوربوديم، جز وقت امتحان همديگر رانبينيم... نمى‏دانم چگونه شد كه با اوسخن گفتم. اين كار بغض سكوت ميان ما راشكست و او شروع به حرف زدن كرد. خيلىخوشحال بودم كه با او حرف زدم. چون دلم بهحالش مى‏سوخت و از يك نظر ناراحت بودم؛چون ممكن بود دوباره رويش باز شود و حرفهايى كه نبايد بگويد، بر زبان براند....از شما مشاور محترم سؤالاتى دارم.اميدوارم هر چه سريع‏تر جواب دهيد و مرااز اين بلا تكليفى در آوريد. 1. اصلاً كاراشتباهى كردم كه با بچه‏هاى كلاسمانارتباط بر قرار كردم؟ 2. در مسأله‏اى كهپيش آمد، اشتباهم كجا بود؟ 3. به نظر شما،خانم... مى‏تواند دوست خوبى برايم باشد؟4. به نظر شما، بايد هنوز با او قهر كنم و 4ماه قهر كم بود؟ 5. در چنين مواقعى، چگونه بايد بر خوردكنم؟6. آيا با او كلاً حرف نزنم؟ 7. آيا اورا چون برادر دوست داشتن گناه است؟ 8. كمىمرا نصيحت و راهنمايى كنيد؟ خيلى ممنونمكه به درد دلم گوش داديد. خواهشمندم دريكى از شماره‏هاى مجله تان جواب مرابدهيد. از شما خيلى متشكرم. » خواهر محترم، قبل از پرداختن به پاسخ، از حسن اعتمادتان به پرسمان تشكر مى‏ كنيم. اميدواريم پاسخ ارائه شده راهگشاى مشكلاتتان باشد. مشكلات و پرسش‏هاى شما را مى‏توان در چهار محور زير خلاصه كرد: 1. ارتباط با دوستان و همكلاسى‏ها، از جمله ارتباط با جنس مخالف، چگونه است؟ 2. مشكل اصلى جريان ذكر شده در كجا ريشه دارد؟ 3. راه حل درست اين مشكل و جلوگيرى از عوارض بعدى آن چيست؟ 4. براى رهايى از چنين دام‏هاى شيطانى و گرفتار نشدن مجدد در آن چه بايد كرد؟ ارتباط با دوستان و جنس مخالف‏ درباره محور اول بايد يادآور شد: الف) انسان، به ويژه جوان، به ارتباط اجتماعى نيازمند است؛ زيرا آدمى موجود اجتماعى است و ارتباط با ديگران پاسخ آن نياز درونى به شمار مى‏آيد. انتخاب همسالان و همكلاسى‏ها، مى‏تواند نشان دهنده درايت و تعقل فرد باشد و زمينه رشد فكرى و اجتماعى و علمى‏اش را فراهم آورد؛ به عبارت ديگر، ما از طريق ارتباط با ديگران و انتخاب دوست كه به شكل‏گيرى شخصيت انسان مى‏انجامد، يكى از نيازهاى مهم زندگى خودرا برآورده مى‏سازيم. البته آنچه بايد بيش از لزوم داشتن ارتباط با ديگران مورد توجه و حساسيت معقول قرار گيرد، ميزان و چگونگى ارتباط با همسالان و همكلاسى‏ها و در نهايت انتخاب دوست است. داشتن روابط ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهميت بيش‏ترى برخوردار است به گونه‏اى كه وقتى نحوه ارتباط به اصل مسأله آسيب رساند، براى حفظ امور مهم‏تر و حياتى‏تر، بايد از ارتباط چشم پوشيد. خردمند كسى نيست كه بتواند بين خير و شرّ، خير را تشخيص دهد و انتخاب كند بلكه خردمند كسى است كه بين دو شرّ، آنچه شرش كم‏تر است برگزيند. پس بايد در ارتباط با همكلاسى‏ها، به ويژه انتخاب دوست واستحكام بخشيدن به روابط دوستانه، دقت واهتمام جدى داشت. از فرد تحصيل كرده‏اى چون شما انتظار مى‏رود با انديشه صحيح خود، ديگران رابه هدايت و پاكى دعوت كنيد و از كانال دوستى برديگران تأثير گذار باشيد نه آن كه از ديگران تأثير پذيريد. ب) ارتباط با جنس مخالف موضوعى مهم و حساس است. چنان كه گذشت، اگر خطرها و زيان‏هاى ارتباط، اصل مسأله رابطه با ديگران را مخدوش سازد - از محدوده مجاز و صحيح ارتباط خارج شود و ارزش‏هاى اخلاقى را زير پا گذارد - بايد جداً از آن پرهيز كرد؛ زيرا شرايط و فضا و نيز محتواى اين رابطه‏ها با موازين و آداب اخلاقى و مذهبى سازگار نيست و در اكثر قريب به اتفاق موارد به انتقال پيام‏هاى احساسى، عاطفى، جنسى و... كه ريشه شيطانى دارد، مى‏انجامد. بنابراين، معيار داورى درباره روابط افراد، به ويژه جنس مخالف، توجه به مقررات وموازين عقلى و شرعى ارتباط است. بايد در ارتباط با جنس مخالف دست كم به دو نكته اساسى توجه كافى شود: 1. رعايت حياو عفاف كه فراتر از پوشش و حجاب است. 2. تكبر ورزى دخترانه. اگر صميميت، رفاقت، محبت و مهرورزى... بنياد ارتباط با جنس مخالف باشد، اين رابطه آسيب‏پذير و چراگاه شيطان است. پس دختر در ارتباط با جنس مخالف بايد متكبرانه برخورد كند تا از آفت‏هاى ارتباط كه هر لحظه ممكن است خرمن عفت و پاكى‏اش را به خطر اندازد، مصون ماند. هر چند اصل بر عدم ارتباط با جنس مخالف است زيرا خداوند متعال، در سوره‏هاى مائده و نساء، مردان و زنان را از ارتباط پنهانى بايكديگر باز داشته است. امير مؤمنان على (ع) نيز به خاطر شدت پرهيزگارى از سلام كردن به زنان اجتناب مى‏ورزيد. بى ترديد ما از على(ع) زاهدتر و با معنويت‏تر و مطمئن‏تر نيستيم. وقتى آن حضرت چنين احتياط مى‏ كند، وظيفه ما روشن و بى‏نياز از توضيح است. پس، ضمن تأكيد مجدد بر حفظ حرمت انسانى، شما را به رعايت مقررات دينى و اخلاقى در ارتباطها، به ويژه رابطه با جنس مخالف، توصيه مى‏ كنيم. مبادا با نگاهى آلوده و كلامى خلاف موازين شرعى، سرمايه انسانى و عفاف و حيا و كرامت انسانى خود را به خطر اندازيد. اشتباه اصلى شما ريشه مشكل واشتباه اصلى شما آن است كه به رغم آگاهى از فضاى ناسالم محيطهاى اجتماعى و... در انتخاب دوست مناسب دقت كافى مبذول نداشته‏ايد. شما حتى در برابر خروج دوست همكلاسى‏تان از حدود اخلاق و شرع وارتباط آسانش با جنس مخالف حساسيت نشان نداديد و او را از اين عمل نهى نكرديد. ممكن است بگوييد به سخن شما توجه نمى‏كرد، دراين صورت بايد از رابطه خويش با وى چشم مى‏پوشيديد. شما كه از مشكلات فرهنگى و جريان‏هاى اخلاقى جامعه آگاه بوديد و قبل از ورود به دانشگاه فطرت پاكتان شما را از ايجاد ارتباط با دوستان ناباب و جنس مخالف باز مى‏داشت، چگونه يك ماه پس از ورود به دانشگاه اين مسأله را عادى پنداشتيد و به تدريج در دامى كه از آن مى‏گريختيد، گرفتار آمديد؟ بى ترديد اين پديده تأثير تدريجى و ناخودآگاه دوستى را مى‏نماياند. در مدتى كوتاه، آنچه فطرت پاكتان زشت مى‏شمرد، از ياد برديد و ديدگاهتان دگرگون شد. پس بى توجهى كوچك در انتخاب دوست و ارزشمند تلقى كردن برخى از ويژگى‏هاى رفتارى (داشتن دوست پسر) سبب شد در پى توجيه روابط با پسران برآييد؛ هر چند در نخستين ارتباط كلامى با آن پسر، دچار شوك شديد و گمان نمى‏كرديد شما نيز مورد تهديد و خطر قرار گيريد. بى ترديد وقتى آن پسر دانشجو ارتباط نزديك و صميمانه شما و دوستتان را مشاهده كرد، شما را همفكر او پنداشت و به خود جرأت داد كه از دوستى و ارتباط عاطفى با شما سخن گويد. بنابراين، اشتباه اساسى شما - افزون بر انتخاب دوستى كه هنوز از انديشه و رفتارها و شخصيت اجتماعى و خانوادگى او آگاهى كامل نداشتيد - ايجاد ارتباط با جنس مخالف و ادامه ارتباط با وى به عنوان يك ارزش اجتماعى و احساس حقارت از نداشتن اين گونه روابط بود. بااين مقدمه روشن مى‏ شود: آن دختر همكلاسى‏تان براى شما(كه به ارزش‏هاى اخلاقى - دينى پايبند و از سابقه‏اى روشن و ارزشمند برخوردار بوديد،) دوست خوبى نيست. در ترك ارتباط با دوست پسر، هرگز ترديد نداشته باشيد؛ زيرا چنين ارتباط هايى هم مورد نهى عقل و شرع است و هم مخالف عرفِ جامعه سالم. مطمئناً بايد او و هر فرد ديگرى را از ذهن خود بيرون كنيد. حتى انديشيدن در اين باره، مزاحم كار اصلى شما (تحصيل علم) است. مانند سال‏هاى پيش از ورود به دانشگاه، ذهن و رفتارتان را از اين گونه مسائل خالى كنيد كه ارزش در حفظ عفاف و پاكى است. راه حل صحيح مشكل شما در پاسخ به اين مسأله توجه به امور زير ضرورت دارد: 1. محورهاى اول و دوم، به ويژه ريشه اشتباه خود را به دقت بررسى كنيد. 2. شما كه در ابتداى زندگى علمى و دانشگاهى به سر مى‏بريد، از توانايى و استعداد كافى جهت پيشرفت تحصيلى برخورداريد و خداوند توفيق قبولى در يك رشته خوب و كارآمد و احتمالاً مورد علاقه‏تان را به شما عطا كرده است، اين فرصت طلايى را قدر بدانيد و به ارزش آن توجه كنيد. بنابراين، در دوره كوتاه و حساس دانشجويى كه مى‏تواند زمينه خوشبختى و سعادت آينده‏تان را فراهم آورد، تمام همت و تلاشتان را در تحصيل دانش قرار دهيد. تنها مسؤوليت دانشجو، دانش اندوزى است. شما نيز جز درس و مطالعه و تحقيق به چيزى نينديشيد. اين كه با فلانى چه كنم، با زندگى تحصيلى شما و دانشجويى شما سازگار نيست. هرگز اجازه ندهيد شخصى نا آشنا كه تنها چند بار او را در كلاس ديده‏ايد، مسير زندگى تان را تغيير دهد. پس: الف) ذهن خود را به اين اوهام و افكار بى ثمر آلوده نسازيد. ب) از موقعيت‏ها و مكان هايى كه آن‏ها حضور دارند يا به گونه‏اى موجب ورود انديشه‏ هاى زيانبار به ذهنتان مى‏ شود، اجتناب كنيد و بكوشيد زندگى روزانه‏تان بر اساس يك برنامه ريزى درست و حساب شده پيش رود. ج) در رفتار با جنس مخالف حيا و عفاف و تكبرورزى را اساس كار قرار دهيد. د) در زندگى و به خصوص روابط اجتماعى، جز به رضايت خداوند نينديشيد و در انتخاب دوست دقت كافى داشته باشيد. ه') تا وقتى تصميم به ازدواج نگرفته‏ايد، انديشه ارتباط با جنس مخالف را از ذهن بيرون سازيد. البته در آن زمان نيز به شكل مناسب و به طور رسمى و تحت نظر خانواده محترمتان، عمل كنيد. و از هر گونه ارتباط مستقيم، حتى براى آشنايى پيدا كردن از اوضاع و احوال فردى و خانوادگى وى جهت ازدواج، بپرهيزيد. چند نكته‏ هر چند درخواست نصيحت و شنيدن پند و اندرز و گرفتن راهنمايى از افراد با تجربه و كارشناس، از انديشه بسيارى از مردم به خصوص جوانان، رخت بربسته؛ ولى تقاضاى شما را كه نشان دهنده بيدارى وجدان و سلامت فطرت است، ارج مى‏نهم و شما را تحسين مى‏كنم. اميدوارم اين نداى حق طلب و كمال جوى شما خواهر عزيز و جوياى رشد و كمال، هميشه زنده و پايدار باشد. 1. در روايت آمده است: نگاه حرام، تيرى زهر آلود از تيرهاى شيطان است و چشم‏ها دام شيطانند. معمولاً انديشه در پى چيزى مى‏رود كه چشم ديده است. پس بهتر است انسان به كنترل نگاهش پردازد تا دچار انحراف فكر و انديشه نشود. بنابراين، نگاه خود را كنترل كنيد و بدانيد شيطان در ارتباط دو نامحرم شركت فعال دارد. او در پيشگاه خداوند سبحان سوگند ياد كرده است كه جز به گمراهى انسان‏ها نينديشد و هر گاه دو نامحرم خلوت كردند، در جمع آن‏ها شركت جويد. پس، از خلوت كردن با جنس مخالف، هر چند به بهانه گفت و گوى دوستانه يا علمى سخت بپرهيزيد. شيطان هيچ‏گاه به طور مستقيم آدمى را به خيانت و خلاف دعوت نمى‏ كند. انسان نيز از آغاز در پى انحراف فكرى و عملى نيست. شيطان او را در موقعيتى قرار مى‏دهد كه فرد به صورت ناخودآگاه به سوى زشتى گام بر دارد. 2. در تقويت حيا و عفاف خود بيش‏تر بكوشيد؛ زيرا رسول گرامى اسلام مى‏ فرمايد: اگر كسى حيا نداشته باشد، به هر كارى دست مى‏زند. حفظ پاكى و داشتن عفاف مايه زينت انسان است. 3. در انتخاب دوست دقت كنيد. دوست خوب كسى است كه افزون بر وفادارى و تعهد و آگاهى و بينش و دور انديشى، به مقررات اخلاقى و آداب اجتماعى و خانوادگى و از همه مهم‏تر قوانين و دستورات شرعى پابند باشد. بى ترديد، كسى كه به مفاسد اخلاقى، آلوده و با دستورهاى دينى و اخلاقى بيگانه است، شايسته دوستى نيست. كسى كه از ارتباط با نامحرم و جنس مخالف نمى‏پرهيزد، معيار حيا و عفاف را زير پا نهاده و به جاى دعوت به خوبى‏ها و پيشرفت و تعالى، انسان را به ضد ارزش‏ها دعوت مى‏ كند، شايسته رفاقت و مهرورزى نيست. با كسى دوست شويد كه نگاه به او شما را به ياد خدا اندازد و گفت و گو با وى سبب پيشرفت علمى و رشد معنوى شما شود. منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=1274



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: